Tuesday

تنهایی مشترک

همیشه دغدهٔ دوست داشته ام! همیشه سعی‌ کرده ام دوست خوبی‌ باشم.بسیار پیش آمده که خانواده‌ام محکومم کرده به اینکه دوستانم را اولویت قرار داده‌ام. بسیار سرزنش شده‌ام در این مورد.
حالا بد از سی‌ و یک سال زندگی‌ بد از اینکه صمیمی‌‌ترین رابطهٔ دوستیم نا‌ فرجام ماند دائم با خودم در گیرم که شاید درست میگفتند، شاید نباید آن همه انرژی و وقت می‌گذاشتم ؟!

هفتهٔ پیش همسرم با هیجان زنگ زد که ۴ تا بلیط بیس بال برند شده، ۴۸ ساعت فکر کردیم و دیدیم کسی‌ را نداریم که با خودمان ببریم، حتی برای بلیط مجانی‌ هم کسی‌ نیست که بیاید! تمام این مدت که فکر می‌کردم چه کسی‌ را با خود ببریم در ذهنم همش این بود که اگر دوستی‌ داشتیم قضیه فرق میکرد!
دوست یعنی‌ کسی‌ که حتی اگر بیس بال دوست نداشته باشد با تو بیاید چون در هر کجا و هرجا با تو لذت خواهد برد! دوست یعنی‌ اینکه اول هر چیزو هر کاری برای هر تفریح و‌ حتی غمی اول لیست قرار گرفته، یعنی‌ همانی که منو همسرم نداریم!
همش خودمان را دلداری میدهیم که ما چون مهاجرت کرده ایم، کشور عوض کردهایم ، سن بعدی از ایران خارج شدیم، از دوستانمان جدا شدیم و... دیگر دوست پیدا کردن سخت است برایمان.

حقیقت این است که میترسم، میترسم که این تنهایی هیچ وقت یارو رفیقی پیدا نکند! میترسم که این خلأ پر نشود!

6 comments:

  1. وای نمی دونی چقدر دوست داشتم باهاتون بیام، اصلا فکر نکن تنهایی من هستم کنارت عزززززززیزم

    ReplyDelete
  2. من لینکت کردم عزیزم

    ReplyDelete
  3. همیشه اینطور نیست و گاهی‌ بعضی‌ دوستی‌‌ها خیلی‌ ارزشمند هستن. به شرطی که از ابتدا درست انتخاب شده باشن.

    ReplyDelete
  4. من هم زماني دغدغه دوست را داشتم ولی به این نتیجه رسیدم که فقط اسباب سرگرمی است و نباید به آن بیشتر از این فکر کرد.....

    ReplyDelete
  5. هستی‌ عزیزا با حرفت موافقم ولی‌ وقتی‌ آغاز دوستیت به ۷ سالگی بر میگردد دیگر صحبت انتخاب نیست

    ReplyDelete
  6. ارغوان عزیز این دغدغه برای من از نیاز به دوست می‌‌آید، این دغدغه یک جور خودخواهی است شاید

    ReplyDelete